مردم ایران با انقلاب اسلامی مسیرِ جدیدی را پیش رویِ خود گشودند. هدف، رسیدن به «آرمان‌ها» بود که در واقع «قله‌های تعالی و پیشرفت» هستند: «آرمان‌ها مثل قله‌اند... آرمان‌ها را به این تشبیه کنید. انسان دوست می‌دارد به آن قله برسد. ۹۲/۵/۶» انقلاب، اهداف و آرمان‌های مشخصی دارد: «آرمان‌ها چه هستند؟... ایجاد جامعه اسلامی و تمدّن اسلامی یعنی احیای تفکّر اسلام سیاسی... اعتماد به نفس ملّی و اعتقاد به قدرت و توانایی ملّی... مبارزه با نظام سلطه و استکبار... عدالت‌خواهی... سبک زندگی اسلامی... آزادی‌خواهی... رشد علمی. ۹۴/۴/۲۰» دست‌یابی به این قله‌ها و طی این مسیرِ پُرپیچ و خم فقط با «پرهیزگاری» و «تلاش» میسر است: ««بوَرَعٍ»، با ورع؛ «وَ اجتِهادٍ»، با کوشش، با تلاش، تنبلی ممنوع است، بیکارگی ممنوع است، خسته شدن ممنوع است. ۹۳/۱/۳۱» البته: «رسیدن به قله، بدون عبور از گردنه‌ها، یک خیال باطل است. ۹۱/۷/۱۲» و البته: «اگر بخواهید به قله برسید، باید بروید از همین پائین کوه شروع کنید، حرکت کنید، سختی‌ها را تحمل کنید، عرق بریزید، خسته بشوید، مشکلات فراوانی را در راه تحمل کنید. ۹۱/۷/۱۲»

توهمِ پایان انقلاب

در این مسیر، «خطرِ خسته شدن» خواصِ جامعه را تهدید می‌کند: «کسانی که روی مردم اثر می‌گذارند چند خطر بزرگ آنها تهدیدشان می‌کند که باید بسیار مراقب باشند. یکی خطر خسته شدن است. ۷۹/۳/۱۴» در طول این راه: «بعضی‌ها در بین راه قوه‌شان تمام می‌شود. بله؛ ضعیف‌ترها وسط راه آذوقه‌شان تمام می‌شود... این همان ارتجاع و برگشتن است. ۷۸/۹/۲۶» در واقع: «این‌ها به ضرر خودشان عمل می‌کنند... آن کسانی که از راه انقلاب برگردند، مثل کسانی هستند که در تابستان روزه گرفته‌اند و تا اواخر روز، روزه را حفظ می‌کنند، اما یک ساعت به غروب، دو ساعت به غروب طاقتشان تمام می‌شود؛ افطار می‌کنند. ۸۷/۳/۱۴» و صحبت از «پایان انقلاب» می‌کنند: «اعلام کردند انقلاب تمام شد! خودشان تمام شده بودند؛ خودشان ذخیره‌شان ته کشیده بود، قادر به ادامه راه نبودند؛ دنیا را، جامعه را، انقلاب را به خودشان قیاس کردند؛ اشتباه کردند. ۸۹/۶/۳۱»

نشانه خسته شدن

نتیجه این «خسته شدن» و «بُریدن» در «برخورد با دشمنانِ مستکبر و مشکلاتِ ایجاد شده توسط آنها» نمود پیدا می‌کند: «بعضی‌ها با نام عقلانیت... با نام پرهیز از جنجال و دردسر بین‌المللی، می‌خواهند از مبانی انقلاب و اصول انقلاب کم بگذارند! این نمی‌شود. این نشانه بی‌صبری و نشانه خسته‌شدن است. گاهی این خسته شدن را - که خودشان خسته شده‌اند - به مردم نسبت می‌دهند. ۸۷/۶/۱۹» اینگونه است که «ایستادگی مقابل زیاده‌خواهی دشمن» را «اقدامیِ بی منطق» و راه حلِ رفع مشکلات را «سازش» معرفی می‌کنند. و این دقیقاً خواسته استکبار است: «آنچه آمریکا از ملت ایران می‌خواهد، این است که ملت ایران وابستگی را قبول کند... فشارهائی که می‌آورند، برای این است. برای این است که دولت‌های جمهوری اسلامی را خسته کنند، ملت را خسته کنند. ۸۷/۸/۸» اما ریشه این خسته شدن و رها کردن راهِ انقلاب «دوری از خدا» و «غلبهٔ هوسها» است: «وقتی با خدا قطع رابطه شد، انسان حتّی خودش را هم درست نمی‌تواند بشناسد، چه برسد به جامعه‌اش، چه برسد به آرمانهایش. چه جور انسان با خدا قطع رابطه می‌کند؟ وقتی که هوس‌ها، گرایش‌های مادی، خودمحوری‌ها بر جان انسان غلبه پیدا کرد... آن وقت متوقف می‌شوند... این‌ها ریزش‌ها هستند. ۸۹/۶/۳۱»

وعده الهی

اما نکته مهم این است که: «آینده متعلق به ملت ایران است. آینده ملت ایران، رسیدن به قله‌های والای علم، اقتدار، رفاه و شرف است. و این وعده الهی است. ۸۷/۸/۸» با خسته شدن و پشیمانیِ «از نفس افتاده‌ها» حرکتِ «قافله انقلاب» متوقف نمی‌شود: «اینجور نیست که با روی گرداندن کسانی، این حرکت عظیم، این بنای معظم و شامخ تکان بخورد. با برگشتن یک عده‌ای از این قافلهٔ عظیم، هرگز این قافله از راه باز نمی‌ماند. ۹۱/۷/۲۲» و البته نباید فراموش کنیم که «ایمانِ با طراوت دینی» تنها راهِ مقابله با «آفتِ خستگی» در این مسیر است: «هر چیز دیگری قابل خسته شدن است، جز ایمان با طراوت دینی. این می‌تواند آن قدرتها را به چالش بکشد و تعدیل کند و در نهایت آنها را از بین ببرد. ۹۲/۲/۹»

 

منبع: هفته‌نامه خط حزب الله