مقاله-فتنه شناسى
جواد محدّثى
چکیده:
از جمله شناختهاى ضرورى و مفید در زندگى، «فتنه شناسى» است.
فتنه، معانى مختلفى دارد و در قرآن و حدیث و تاریخ، کاربردهاى گوناگون آن قابل مطالعه و بهرهگیرى است. در این پژوهش به برخى از ابعاد محتوایى آن اشاره مىشود و تحقیق بیشتر را بر عهده شما خوانندگان گرامى مىگذاریم.
فتنه چیست؟
اصل و ریشه این واژه، از «فتن، یفتنُ» به معناى آزمایش و امتحان است که به صورتهاى مختلف انجام مىگیرد. وقتى طلا را در آتش مىنهند و مىگدازند تا خوبى و بدى و عیار آن مشخص گردد، به این کار، فتنه گفته مىشود.(1) اگر فتنه به معناى به آتش افکندن انسان هم به کار رفته، با عنایت به این ریشه لغوى است.
بر اساس اصل معناى یاد شده، این کلمه در معانى مختلفى در قرآن و روایات به کار رفته است، مثل: گمراهى، آزمایش، حجّت، شرک، کفر، سوزاندن با آتش، عذاب، قتل، باز داشتن از راه خدا، محنت و بلاى شدید،(2) که البته بسیارى از اینها معناى لغوى فتنه نیست، بلکه در این مفاهیم به کار رفته و در آیاتى که این واژه آمده، به این معانى تفسیر شده است.
بیشترین کاربرد این واژه در متون دینى در سه مورد است:
اول: امتحان و آزمون؛
دوم: آمیختگى حق و باطل؛
سوم: آشوب و بلوا.
1 - آزمایش و امتحان
از سنّتهاى حتمى و استناناپذیر خداوند، «امتحان» است. هر کس و هر قوم و هر جامعهاى با چیزى آزمایش مىشود تا میزان صداقت و ادعا، ایمان و کفر، تحمل و ناشکیبى آنان مشخص شود. به آن چیزى که وسیله آزمایش است، «فتنه» گفته مىشود؛ مانند: اموال، اولاد، قحطى، کمبود، مرگ و میرها، بلاها و شداید.
در آیات ابتدایى سوره عنکبوت، با اشاره به این برنامه الهى مىخوانیم:
«احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا و هم لا یفتنون * و لقد فتنا الّذین من قبلهم فلیعلمنّ الله الّذین صدقوا و لیعلمنّ الکاذبین؛(3) آیا مردم پنداشتند همین که گفتند ایمان آوردیم، رهایشان مىکنیم و امتحان نمىشوند؟ ما مردمِ پیش از ایشان را آزمودیم، پس باید خدا روشن سازد کسانى را که صادقند از کسانى که دروغ مىگویند.»
در آیهاى دیگر سخن از این است که مردم هر سال یک بار یا دو بار امتحان مىشوند.(4) و در آیهاى دیگر، ضمن بیان اینکه هر کس مرگ را خواهید چشید، مىافزاید: «و نبلوکم بالخیر و الشرّ فتنة؛(5) ما شما را به وسیله خیر و شرّ امتحان مىکنیم.»
این نشان مىدهد که ابزار امتحان، همیشه امور دشوار و ناراحت کننده نیست. گاهى مردم با ثروت امتحان مىشوند، گاهى با فقر، گاهى با قدرت، گاهى با ضعف، گاهى با مرگ و میر عزیزان، گاهى با تولد فرزند و افزایش افراد خانواده، گاهى با سلامتى و عافیت، گاهى با بیمارى، گاهى با شهرت، گاهى با گمنامى، گاهى با زیبایى، گاهى با زشتى، گاهى با وفور نعمت، گاهى با قحطى و خشکسالى و نمونههاى دیگر.
البته اقشار مختلف مردم هر کدام به نوعى امتحان مىشوند؛ مثلاً امتحان حاکمان به گونهاى است و آزمون رعیّت به گونه دیگر، کارمندان به نوعى است و پزشکان به گونهاى و عالمان و فقیهان به نوع دیگر.
در قرآن، حدود بیست مورد، فتنه به معناى امتحان به کار رفته است. آزمایش و امتحان، در سرگذشت اقوام پیشین هم بوده است. قرآن با نقل آنها به مسلمانان درس و پیام مىدهد که خود را آماده تحمل بلاها و آزمونهاى سخت الهى در راه ایمان و مکتب بسازند.
چند نمونه را یاد مىکنیم:
الف) ناقه صالح: ناقه صالح، یکى از وسایل امتحان خدا بود. قوم حضرت صالح از او معجزهاى درخواست کردند که ناقه سرخ رنگى را از دل کوه بیرون آورد تا به او ایمان آورند. وى با اذن و قدرت الهى، شتر مادهاى را همراه با بچهاش از دل سنگ بیرون آورد. ویژگىهاى آن ناقه و فرزندش در آیات قرآن آمده است. قرار بر آن شد که آبِ آبشخورها و نهرها به طور کامل یک روز متعلّق به شتر باشد و کسى آن روز آب بر ندارد و روز دیگر مخصوص مردم باشد و مردم به آن شتر کارى نداشته باشند و آزاد باشد تا هر جا خواست برود و بچرد.
سرانجام آن قوم مشرک، آن ناقه را کشتند و دچار عذاب الهى شدند. قرآن فرستادن آن شتر را یک فتنه و امتحان براى مردم بیان مىکند: «انّا مرسلوا النّاقة فتنةً لهم».(6) داستان شتر حضرت صالح در آیات متعددى از قرآن آمده است(7) و بیان مىکند که آن قوم در این آزمون الهى شکست خوردند و همچنان به شرک خود پایدار ماندند.
ب) اصحاب سبت: نمونه دیگر، اصحاب سبت است. قومى از بنى اسرائیل کنار دریا زندگى مىکردند و خوراک و درآمدشان از صید ماهى بود. آنها از خدا خواسته بودند یک روز مقدس را براى استراحت و تعطیلىشان قرار دهد. درخواستشان پذیرفته شد و روز شنبه روز تعطیلى معیّن گشت و قرار شد آن روز کسى ماهى صید نکند. این امتحانى بود براى سنجش میزان اطاعت امر و فرمانبرداىشان از حکم خدا. ولى آنان روزهاى شنبه با دیدن ماهىها که کنار آب مىآمدند، وسوسه مىشدند و با نیرنگ، کانالها و آب راههایى درست مىکردند تا ماهىها در آن گیر بیفتند و فردایش آنها را صید کنند. در واقع، این نوعى تخلّف از دستور با ظاهرسازى و فریب و نیرنگ بود.
قرآن کریم این موضوع را هم یک آزمون الهى مىداند و از آن یاد مىکند: «کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون»(8) و اشاره دارد که آن قوم که در این آزمون شکست خوردند و نتوانستند اطاعت خویش را ثابت کنند، دچار عذاب الهى گشتند.
ج) گوساله سامرى: وسیله دیگر براى امتحان قوم بنى اسرائیل، گوساله سامرى بود. موساى کلیم، امت خود را از چنگ فرعون نجات داد و از فرعون پرستى به خدا پرستى هدایت کرد. اما در مدت زمان چهل روزهاى که براى مناجات با خدا به کوه طور رفت، «سامرى» آنان را گمراه ساخت و با ساختن یک گوساله طلایى که بانگى از آن بر مىآمد، ادعا کرد که این خداى شماست. آن قوم، با آنکه آن همه آیت و دلایل از موسى دیده بودند، در مقابل وسوسههاى اغواگرانه سامرى فریب خوردند و گوساله پرست شدند. قرآن کریم، ضمن بیان این ماجرا در آیات مختلف، قوم بنى اسرائیل را نکوهش مىکند که چرا در غیاب موسى دست از دین حق و پرستش خداى یکتا کشیدند و گوساله را خدا پنداشتند. هارون (برادر موسى) هم به آنان گفته بود که این یک امتحان است و شما فریب خوردید: «و لقد قال لهم هارون من قبل یا قوم انّما فتنم به و انّ ربّکم الرّحمن».(9)
داستان قوم طالوت و امتحان شدن آنان به نهر آب در مسیر رفتن به جنگ جالوت، نمونه دیگرى از این آزمون است.
امتحانهایى که براى حضرت یوسف، حضرت ایوب، حضرت ابراهیم و... پیش آمد، همه حاوى درسهایى گرانبهاست. مهم آن است که انسان از آزمایش الهى پیروز بیرون بیاید. حضرت على (ع) مىفرماید: «هیچ کدام از شما نگوید که: خدایا من از فتنه (امتحان) به تو پناه مىبرم، چرا که آزمایش، برنامه حتمى خدا براى همه است و گریزى از آن نیست. بلکه هر کس مىخواهد به خدا پناه ببرد، از آزمون گمراه کننده و لغزاننده پناه ببرد. خداى سبحان مىفرماید: بدانید که اموال و اولاد شما فتنه است؛ یعنى مردم را با اموال و اولاد مىآزماید تا روشن سازد که چه کسى به رزق و روزى خدا راضى است و چه کسى از آن ناراضى است. گرچه خداوند مىداند و از خود مردم بهتر آنان را مىشناسد، لیکن مىخواهد کارهایى که به سبب آنها مستحقّ عذاب و ثواب مىشوند، براى خود مردم روشن گردد... .»(10)
آن حضرت، در نهج البلاغه بارها به این حقیقت پرداخته و صحنههاى گوناگون امتحان را براى امّت ترسیم کرده است. از جمله در جایى مىفرماید که پیامبر خدا (ص) به من فرمود: «یا على! مردم به زودى با اموالشان امتحان خواهند شد و با مسلمانى خود بر خدا منّت خواهند گذاشت و تمنّاى رحمت الهى را داشته و از خشم الهى احساس ایمنى خواهند کرد، حرامهاى خدا را با شبهات دروغ و هواهاى نفسانى حلال خواهند شمرد، شراب را به اسم نبیذ، حرام و رشوه را به نام هدیه و ربا را به عنوان داد و ستد حلال خواهند شمرد». گفتم: یا رسول الله! این وضع را چگونه تأویل و تحلیل کنیم، آیا این، «ارتداد» است یا «فتنه»؟ حضرت فرمود: «فتنه».(11)
2 - آمیختگى حق و باطل
«شرایط فتنه»، شرایطى است که حق و باطل معلوم نباشد و دو گروه یا دو فرد یا دو جریان فکرى و سیاسى در مقابل هم قرار گیرند و معلوم نباشد که حق با کیست؟ توصیه حضرت امیر (ع) در چنین مواردى این است که انسان به گونهاى رفتار کند که نه از قدرت جسمى او و نه از موقعیت اجتماعىاش به سود باطل بهرهبردارى نشود. تعبیر و تشبیه حضرت چنین است: «کن فى الفتنة کابن اللّبون، لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب؛(12) در فتنه، همچون بچه شتر باش که نه پشت محکمى دارد که بر آن سوار شوند و نه پستان پر شیرى دارد که او را بدوشند.»
اینکه در اوضاع فتنهآمیز باید خود را کنار کشید تا حق روشن گردد، آنگاه طرفدارى از حق کرد، یک تکلیف دینى است. بعضىها در زمان امام على (ع) و در جریان جنگ صفّین، خود را از معرکه کنار کشیده بودند و على (ع) را یارى نمىکردند، به این بهانه که فتنهاى پیش آمده و ما نمىدانیم حق با کیست. این نشان دهنده ضعف بینش آنان است، چرا که وقتى یک طرف نزاع، امام معصوم است که پیامبر خدا (ص) درباره او فرمود: على با حق است و حق با على است و این دو از هم جدا نمىشوند،(13) و طرف دیگر معاویه است که خصومت دیرین آل امیّه با اسلام، در وجود او تجسّم یافته بود، بنابراین، شرایط فتنه نبود که کسانى خود را کنار بکشند و به اسم دورى جستن از فتنه، امام حق را تنها بگذارند.
فتنه جایى است که حق با باطل
جور با عدل، خدا با طاغوت
گردد آمیخته، آنگونه که مشکل بتوان باز شناخت
لیک در صحنه پیکار امام
با ستم پیشه و پیمان شکن و فاسقِ خارج از دین
حق، چنان روشن و بىابهام است
همچو خورشید، به پیشانى روز
در چنین کوره افروخته از ظلمت و نور
خائن آن است که خود را به کنارى بکشد
چون که در صحنه درگیرى حق با باطل
بىطرف بودن در جمع تماشاچىها
خود گناهى است بزرگ...(14)
آنچه فتنه را پیش مىآورد، به هم ریختن مرزهاى حق و باطل، هوسهاى عدهاى در پوشش حق و وظیفه و نیز نقابِ حق زدن به چهره باطل و گمراهى است که جامعهاى را به اشتباه مىاندازد.
امیر مؤمنان على (ع) در نهج البلاغه، ریشه بروز اینگونه «فتنه»ها را چنین ترسیم مىکند: «سرآغاز پیدایش فتنهها، هواهاى نفس است که پیروى مىشود و احکام بدعتآمیزى است که در دین پدید مىآید؛ بدعتهایى که با کتاب خدا مخالف است، ولى عدهاى بر سر آنها بدون انگیزه دینى و خدایى، با یکدیگر همبستگى پیدا مىکنند و در مقابل دیگران جبهه مىگیرند. اگر باطل از آمیختن به حق خالص باشد، ترسى بر حق طلبان نیست (چون باطل را مىشناسند) و اگر حق با باطل در نیامیزد، زبان معاندان از آن کوتاه مىشود. لیکن بخشى از حق و بخشى از باطل گرفته مىشود و به هم مخلوط مىگردد، در این حال است که شیطان بر دوستان خود مستولى و مسلّط مىشود، اما آنان که از سوى خدا، نیکى بر آنان رقم خورده و هدایت شدهاند نجات مىیابند: «انّما بدءُ وقوع الفتن اهواء تُتّبع ...».(15)
در نزاع دو گروه مسلمان، به حکم آیه قرآن باید میان آنان آشتى داد. اگر یکى از آن دو گروه، تجاوز پیشه و اهل «بغى» باشد، باید با گروه یاغى و متجاوز جنگید تا به حکم خدا گردن نهد.(16)
شرایط فتنه تا وقتى است که حق یا باطل بودن یکى از دو طرفِ متخاصم روشن نباشد، یا در هر دو طرف حق و باطل به هم آمیخته باشند. آنچه در زمان حضرت على (ع) پیش آمد، از دید کوته بینانِ بىبصیرت، شرایط فتنه بود. اما در نگاه بصیران تیزبین و مؤمن و حجّت شناس، شرایطى بود که مىبایست در رکاب على (ع) با باطل جنگید. فتنه «خوارج نهروان» نیز همینگونه بود. عدهاى فریفته ظاهر آراسته و پیشانىهاى پینه بسته و عبادتهاى ظاهرى آنان مىشدند و جنگیدن با آنان را روا نمىدانستند. اما تیز بینانِ با بصیرت مىدانستند که باید آن «فتنه» را ریشه کن ساخت. این بود که در رکاب امام، با نهروانیان جنگیدند و آنان را به هلاکت رساندند.
شهید مطهرى تحلیل عمیق و زیبایى از آن جریان باطل که نقاب حق به چهره زده بودند ارائه مىدهد و اقدام شجاعانه امیرالمؤمنین (ع) را در ریشه کن ساختن آن خشکه مقدّسهاى متحجّر و مغرور، مىستاید و مىنویسد:
«على بر روى مردم اینچنین ظاهر الصّلاح و آراسته، قیافههاى حق به جانب، ژنده پوش و عبادت پیشه، شمشیر کشیده و همه را از دم شمشیر گذرانده است... از درسهاى بسیار آموزنده تاریخ تشیّع خصوصاً و جهان جهان اسلام عموماً همین داستان خوارج است. على خود به اهمیت و فوق العادگى کار خود از این جهت واقف است و آن را بازگو مىکند. مىگوید: ''فأنا فقات عین الفتنة...؛(17) من چشم این فتنه را در آوردم، غیر از من احدى جرأت چنین کارى را نداشت، پس از آنکه موج دریاى تاریکى و شبهه ناکى آن بالا گرفته بود و ''هارىِ`` آن فزونى یافته بود.``.»(18)
آنجا هم که خوارج نهروان با شعار «لا حکم الا اللّه» به طغیان بر ضد حکومت علوى پرداختند، امام در ردّ آنان مىفرمود: «کلمة حقٍ یراد بها الباطل؛(19) این سخن حقى است که انگیزه باطل در پشت آن نهفته است». این یعنى همان فتنه؛ آمیختن حق به باطل به قصد فریب مردم.
3 - آشوب و هرج و مرج
کاربرد دیگر فتنه، در مورد بلواها و آشوبها و هرج و مرجهایى است که میان مردم پیش مىآید و جان و مال و ناموس مردم به خطر مىافتد و امنیت و آسایش از آنان سلب مىگردد. به این معنا «فتنهانگیز» به کسى گفته مىشود که اختلاف و بلوا پیش آورد و با گفتن حرفها یا انجام برخى کارها وحدت جامعه را به هم بریزد و نا امنى ایجاد کند. حتى گاهى ممکن است حرف حقى فتنهاى پدید آورد. سعدى گوید: «دروغ مصلحتآمیز، به ز راستِ فتنهانگیز».
قرآن کریم به مسلمانان دستور مىدهد با کافرانى که مسلمانان را از شهر و دیار خویش آواره ساختند مبارزه کنند و مىفرماید: «و الفتنة اشدّ من القتل؛(20) فتنه از کشتن شدیدتر است». در آیهاى دیگر ضمن دستور به مسلمانان براى جنگ با مشرکان حریم شکن که مسلمانان را از شهر و دیار خود بیرون کردند، مىفرماید: «و الفتنة اکبر من القتل؛(21) فتنه از کشتن بزرگتر است.»
از توصیههاى پیامبر خدا (ص) به امت این بود که: پس از من حوادث و قضایایى پیش خواهد آمد. پس هر کس بخواهد کار این امتِ متحد و منسجم را بر هم زند و تفرقه بیندازد، هر که باشد، گردن او را بزنید.(22) این حکم قاطع نشان مىدهد که فتنه انگیزى و بلوا افکنى، رشته همه امور را در هم مىریزد و جامعه را به هرج و مرج مىکشاند و در شرایط نا امنى، هیچ قانونى را نمىشود اجرا کرد و کارهاى علمى و فرهنگى و عمرانى هم تعطیل مىشود.
اینکه توصیه شده «جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت»، اشاره به ضرورت مراقبت از زبان و حرفهاست که مفسدهانگیز و فتنه خیز نباشد.
درباره سه معنایى که براى «فتنه» گفته شد، سخن بسیار است و شواهد تاریخى فراوان. سزاوار است که درباره این موضوع، کاوش بیشتر شود و نمونههایى از هر یک در جامعه کنونى و تاریخ معاصر و زندگى روزمره، بررسى گردد.
محورهاى پژوهش
لطفاً فقط یکى از محورهاى زیر را انتخاب کرده و درباره آن مقاله بنویسید.
1 . چرا قرآن، اموال و اولاد را فتنه نامیده است؟
2 . مسلمانان در عصر پیامبر (ص) با چه موضوعات و مسائلى امتحان مىشدند؟
3 . جنگ و جهاد، چگونه براى امت اسلامى یک امتحان است؟
4 . امروز یک مسلمان در شرایط موجود، چگونه آزمایش مىشود؟
5 . وظیفه یک مسلمان در شرایط فتنه چیست؟
6 . در شرایط فتنه خیز، چگونه «حق» را مىتوان شناخت؟
7 . فایده امتحان براى انسان چیست؟
8 . چرا خداوند، بندگان را آزمایش مىکند؟
9 . آثار و پیامدهاى فتنه انگیزى در جامعه.
منابع پژوهش
1 . قرآن کریم، تفسیر آیات مربوط به فتنه.
2 . تحقیق درباره واژههاى فتنه، بلا، امتحان، اختبار، تمحیص، ابتلا در آیات و روایات.
3 . شهید مطهرى، جاذبه و دافعه على (ع).
4 . جواد محدّثى، امتحان، (از سرى کتابهاى درسهایى از نهج البلاغه).
5 . سید قطب، تفسیر فى ظلال القرآن، ج 6، ذیل آیه امتحان و فتنه (سوره عنکبوت).
6 . رسول جعفریان، التقاط جدید در ایران.
7 . محسن آژینى، التقاط و تحجّر از دیدگاه شهید مطهرى.
8 . مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج 4 (بحث امتحان).
9 . سیدابوالقاسم حسینى، هدیهاى از دوست (نگاهى به مصائب و دشوارىها).
10 . منابع مختلف تاریخى پیرامون جنگ جمل، نهروان و صفّین.
* * *
به ده مقاله از مجموع مقالات ارسالى مشترکان درباره دو موضوع ارائه شده (1 و 2) که بیشترین امتیاز را کسب نمایند، جوایز نفیسى به قید قرعه اهدا خواهد شد. در ضمن به تعدادى از بقیه مقالات پژوهشگران که معیارهاى مقالهنویسى در آنها بیشتر رعایت شده باشد، جوایزى اهدا خواهد گردید.
لطفاً قبل از تدوین مقاله، نکتههاى زیر را به دقت مطالعه فرمایید:
1 . براى علاقهمندان به تحقیق و مقالهنویسى، دو موضوع پژوهش در نظر گرفته شده است که مىتوانید با توجه به استعداد، فرصت و توان علمى خویش، یکى از آنها را به اختیار انتخاب کرده و مقاله بنویسید.
2 . تهیه و ارسال منابع معرفى شده، در توان ما نیست. شما مىتوانید با مراجعه به کتابخانهها، دوستان و...، منابع مزبور و یا کتابهاى مناسب دیگرى را تهیه کنید.
3 . لطفاً مقالههاى خود را با خط خوانا و حتماً بر روى یک طرف کاغذ بنویسید.
4 . براى سهولت در ارزیابى مقاله، پاورقىهاى هر صفحه را در پایین همان صفحه یادداشت نمایید.
5 . در صورتى که نوشته ارسالى صرفاً رونویسى از منابع باشد، امتیازى نخواهد داشت.
6 . مقالههایى که خارج از موضوعات پیشنهادى مجله باشد، در مسابقه شرکت داده نمىشود.
7 . مطالب اقتباس شده از دیگران را حتماً با مشخصات کامل بیاورید، در غیر این صورت از امتیاز مقاله کاسته خواهد شد.
مراحل و نحوه تدوین پژوهش:
1 . ابتدا منابع معرفى شده یا منابع دیگر را مطالعه کرده و مطالب مورد نیاز را در برگههاى جداگانهاى یادداشت کنید (فیش بردارى).
2 . آنگاه یادداشتها را با توجه به اصول نگارش مقاله، ردهبندى و تنظیم نمایید.
3 . سپس مطالب آماده شده را تکمیل کنید. تجزیه و تحلیل، استدلال، نقد و پرورش مطالب در این قسمت انجام مىشود.
4 . پس از تکمیل مطالب، آنها را به صورت یک نوشته منسجم درآورید. دقت کنید هر بحثى باید در جاىگاه مخصوص خود قرار گیرد.
5 . نوشته تنظیم شده را چندین بار مطالعه و بازنگرى کرده و خطاهاى نگارشى احتمالى را برطرف و سپس آن را پاکنویس کنید.
ردیف معیارهاى ارزیابى پژوهش معیارهاى ارزیابى پژوهش امتیاز
1 عنوان بندى دقیق بحث با ترتیبى منطقى 2
2 تمرکز در موضوع بحث و منحرف نشدن از آن 1
3 3 بیان مستدل و علمى مطالب 1
4 تجزیه و تحلیل علمى و پرورش معانى 1
5 بهرهگیرى از حکمت و داستان، شعر، مثال و... 1
6 توازن حجم مطالب در محورهاى مختلف بحث 1
7 مطابق با واقع بودن مطالب و دقت در ارائه صحیح آنها 1
8 استفاده به جا از آیات و احادیث و صحیح نوشتن آنها 1
9 سادگى و روانى قلم 1
10 تناسب سبک نوشتارى مقاله با موضوع 1
11 رعایت عفت قلم و ادب اسلامى و پرهیز از عبارات زاید و نادرست 1
12 نوآورى در ارائه مطالب و شیوه نگارش 1
13 بهرهگیرى از منابع معتبر، ذکر آدرس دقیق مطالب و نقل قولها 1
14 استفاده از معلومات شخصى در تدوین مقاله 2
15 رعایت اصول نگارش، علائم سجاوندى و تنظیم فنى پاورقىها 1
16 در حد یک مقاله بودن (حداقل پنج صفحه A4) 1
17 نوشتن بر یک طرف کاغذ، رعایت فاصله بین سطرها و خوانا بودن 1
18 نتیجهگیرى از بحث 1
* جمع کل 20
پی نوشت ها:
1) راغب اصفهانى، مفردات، واژه «فتن».
2) شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ج 2، واژه «فتن».
3) عنکبوت (29) آیه 2 و 3.
4) توبه (9) آیه 126. گرچه نزول این آیه را درباره منافقان دانستهاند.
5) انبیاء (21) آیه 35.
6) قمر (54) آیه 27.
7) مثل: اعراف، آیات 73 و 77؛ هود، آیه 64؛ اسراء، آیه 59؛ شعراء، آیه 155؛ شمس، آیه 13.
8) اعراف (7) آیه 163. آیات دیگرى که به موضوع اصحاب سبت اشاره مىکند عبارت است از: نساء، آیه 154؛ نحل، آیه 124؛ بقره، آیه 65.
9) طه (20) آیات 90 - 85. نیز در این مورد ر.ک: بقره، آیات 51، 54 و 92؛ نساء، آیه 153؛ اعراف آیه 152 - 148.
10) صبحى صالح، نهج البلاغه، حکمت 93.
11) همان، خطبه 156، ص 220.
12) همان، حکمت 1.
13) على مع الحق و الحق مع على...»؛ احقاق الحقج 5، ص 623.
14) از نویسنده، برگ و بار، ص 258.
15) صبحى صالح، نهج البلاغه، خطبه 50.
16) حجرات (49) آیه 9.
17) نهج البلاغه، خطبه 92.
18) شهید مطهرى، جاذبه و دافعه على (ع)، ص 154.
19) نهج البلاغه، خطبه 40.
20) بقره (2) آیه 191.
21) همان، آیه 217.
22) علامه امینى، الغدیر، ج 10، ص 28.