مقاله-فتنه ‏شناسى‏

جواد محدّثى‏

چکیده:

از جمله شناخت‏هاى ضرورى و مفید در زندگى، «فتنه‏ شناسى» است.

فتنه، معانى مختلفى دارد و در قرآن و حدیث و تاریخ، کاربردهاى گوناگون آن قابل مطالعه و بهره‏گیرى است. در این پژوهش به برخى از ابعاد محتوایى آن اشاره مى‏شود و تحقیق بیشتر را بر عهده شما خوانندگان گرامى مى‏گذاریم.

فتنه چیست؟

اصل و ریشه این واژه، از «فتن، یفتنُ» به معناى آزمایش و امتحان است که به صورت‏هاى مختلف انجام مى‏گیرد. وقتى طلا را در آتش مى‏نهند و مى‏گدازند تا خوبى و بدى و عیار آن مشخص گردد، به این کار، فتنه گفته مى‏شود.(1) اگر فتنه به معناى به آتش افکندن انسان هم به کار رفته، با عنایت به این ریشه لغوى است.

بر اساس اصل معناى یاد شده، این کلمه در معانى مختلفى در قرآن و روایات به کار رفته است، مثل: گمراهى، آزمایش، حجّت، شرک، کفر، سوزاندن با آتش، عذاب، قتل، باز داشتن از راه خدا، محنت و بلاى شدید،(2) که البته بسیارى از این‏ها معناى لغوى فتنه نیست، بلکه در این مفاهیم به کار رفته و در آیاتى که این واژه آمده، به این معانى تفسیر شده است.

بیشترین کاربرد این واژه در متون دینى در سه مورد است:

اول: امتحان و آزمون؛

دوم: آمیختگى حق و باطل؛

سوم: آشوب و بلوا.


1 - آزمایش و امتحان‏

از سنّت‏هاى حتمى و استناناپذیر خداوند، «امتحان» است. هر کس و هر قوم و هر جامعه‏اى با چیزى آزمایش مى‏شود تا میزان صداقت و ادعا، ایمان و کفر، تحمل و ناشکیبى آنان مشخص شود. به آن چیزى که وسیله آزمایش است، «فتنه» گفته مى‏شود؛ مانند: اموال، اولاد، قحطى، کمبود، مرگ و میرها، بلاها و شداید.

در آیات ابتدایى سوره عنکبوت، با اشاره به این برنامه الهى مى‏خوانیم:

«احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا و هم لا یفتنون * و لقد فتنا الّذین من قبلهم فلیعلمنّ الله الّذین صدقوا و لیعلمنّ الکاذبین؛(3) آیا مردم پنداشتند همین که گفتند ایمان آوردیم، رهایشان مى‏کنیم و امتحان نمى‏شوند؟ ما مردمِ پیش از ایشان را آزمودیم، پس باید خدا روشن سازد کسانى را که صادقند از کسانى که دروغ مى‏گویند.»

در آیه‏اى دیگر سخن از این است که مردم هر سال یک بار یا دو بار امتحان مى‏شوند.(4) و در آیه‏اى دیگر، ضمن بیان این‏که هر کس مرگ را خواهید چشید، مى‏افزاید: «و نبلوکم بالخیر و الشرّ فتنة؛(5) ما شما را به وسیله خیر و شرّ امتحان مى‏کنیم.»

این نشان مى‏دهد که ابزار امتحان، همیشه امور دشوار و ناراحت کننده نیست. گاهى مردم با ثروت امتحان مى‏شوند، گاهى با فقر، گاهى با قدرت، گاهى با ضعف، گاهى با مرگ و میر عزیزان، گاهى با تولد فرزند و افزایش افراد خانواده، گاهى با سلامتى و عافیت، گاهى با بیمارى، گاهى با شهرت، گاهى با گمنامى، گاهى با زیبایى، گاهى با زشتى، گاهى با وفور نعمت، گاهى با قحطى و خشک‏سالى و نمونه‏هاى دیگر.

البته اقشار مختلف مردم هر کدام به نوعى امتحان مى‏شوند؛ مثلاً امتحان حاکمان به گونه‏اى است و آزمون رعیّت به گونه دیگر، کارمندان به نوعى است و پزشکان به گونه‏اى و عالمان و فقیهان به نوع دیگر.

در قرآن، حدود بیست مورد، فتنه به معناى امتحان به کار رفته است. آزمایش و امتحان، در سرگذشت اقوام پیشین هم بوده است. قرآن با نقل آن‏ها به مسلمانان درس و پیام مى‏دهد که خود را آماده تحمل بلاها و آزمون‏هاى سخت الهى در راه ایمان و مکتب بسازند.

چند نمونه را یاد مى‏کنیم:

الف) ناقه صالح: ناقه صالح، یکى از وسایل امتحان خدا بود. قوم حضرت صالح از او معجزه‏اى درخواست کردند که ناقه سرخ رنگى را از دل کوه بیرون آورد تا به او ایمان آورند. وى با اذن و قدرت الهى، شتر ماده‏اى را همراه با بچه‏اش از دل سنگ بیرون آورد. ویژگى‏هاى آن ناقه و فرزندش در آیات قرآن آمده است. قرار بر آن شد که آبِ آبشخورها و نهرها به طور کامل یک روز متعلّق به شتر باشد و کسى آن روز آب بر ندارد و روز دیگر مخصوص مردم باشد و مردم به آن شتر کارى نداشته باشند و آزاد باشد تا هر جا خواست برود و بچرد.

سرانجام آن قوم مشرک، آن ناقه را کشتند و دچار عذاب الهى شدند. قرآن فرستادن آن شتر را یک فتنه و امتحان براى مردم بیان مى‏کند: «انّا مرسلوا النّاقة فتنةً لهم».(6) داستان شتر حضرت صالح در آیات متعددى از قرآن آمده است(7) و بیان مى‏کند که آن قوم در این آزمون الهى شکست خوردند و هم‏چنان به شرک خود پایدار ماندند.

ب) اصحاب سبت: نمونه دیگر، اصحاب سبت است. قومى از بنى اسرائیل کنار دریا زندگى مى‏کردند و خوراک و درآمدشان از صید ماهى بود. آن‏ها از خدا خواسته بودند یک روز مقدس را براى استراحت و تعطیلى‏شان قرار دهد. درخواستشان پذیرفته شد و روز شنبه روز تعطیلى معیّن گشت و قرار شد آن روز کسى ماهى صید نکند. این امتحانى بود براى سنجش میزان اطاعت امر و فرمانبرداى‏شان از حکم خدا. ولى آنان روزهاى شنبه با دیدن ماهى‏ها که کنار آب مى‏آمدند، وسوسه مى‏شدند و با نیرنگ، کانال‏ها و آب راه‏هایى درست مى‏کردند تا ماهى‏ها در آن گیر بیفتند و فردایش آن‏ها را صید کنند. در واقع، این نوعى تخلّف از دستور با ظاهرسازى و فریب و نیرنگ بود.

قرآن کریم این موضوع را هم یک آزمون الهى مى‏داند و از آن یاد مى‏کند: «کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون»(8) و اشاره دارد که آن قوم که در این آزمون شکست خوردند و نتوانستند اطاعت خویش را ثابت کنند، دچار عذاب الهى گشتند.

ج) گوساله سامرى: وسیله دیگر براى امتحان قوم بنى اسرائیل، گوساله سامرى بود. موساى کلیم، امت خود را از چنگ فرعون نجات داد و از فرعون پرستى به خدا پرستى هدایت کرد. اما در مدت زمان چهل روزه‏اى که براى مناجات با خدا به کوه طور رفت، «سامرى» آنان را گمراه ساخت و با ساختن یک گوساله طلایى که بانگى از آن بر مى‏آمد، ادعا کرد که این خداى شماست. آن قوم، با آن‏که آن همه آیت و دلایل از موسى دیده بودند، در مقابل وسوسه‏هاى اغواگرانه سامرى فریب خوردند و گوساله پرست شدند. قرآن کریم، ضمن بیان این ماجرا در آیات مختلف، قوم بنى اسرائیل را نکوهش مى‏کند که چرا در غیاب موسى دست از دین حق و پرستش خداى یکتا کشیدند و گوساله را خدا پنداشتند. هارون (برادر موسى) هم به آنان گفته بود که این یک امتحان است و شما فریب خوردید: «و لقد قال لهم هارون من قبل یا قوم انّما فتنم به و انّ ربّکم الرّحمن».(9)

داستان قوم طالوت و امتحان شدن آنان به نهر آب در مسیر رفتن به جنگ جالوت، نمونه دیگرى از این آزمون است.

امتحان‏هایى که براى حضرت یوسف، حضرت ایوب، حضرت ابراهیم و... پیش آمد، همه حاوى درس‏هایى گران‏بهاست. مهم آن است که انسان از آزمایش الهى پیروز بیرون بیاید. حضرت على (ع) مى‏فرماید: «هیچ کدام از شما نگوید که: خدایا من از فتنه (امتحان) به تو پناه مى‏برم، چرا که آزمایش، برنامه حتمى خدا براى همه است و گریزى از آن نیست. بلکه هر کس مى‏خواهد به خدا پناه ببرد، از آزمون گمراه کننده و لغزاننده پناه ببرد. خداى سبحان مى‏فرماید: بدانید که اموال و اولاد شما فتنه است؛ یعنى مردم را با اموال و اولاد مى‏آزماید تا روشن سازد که چه کسى به رزق و روزى خدا راضى است و چه کسى از آن ناراضى است. گرچه خداوند مى‏داند و از خود مردم بهتر آنان را مى‏شناسد، لیکن مى‏خواهد کارهایى که به سبب آن‏ها مستحقّ عذاب و ثواب مى‏شوند، براى خود مردم روشن گردد... .»(10)

آن حضرت، در نهج البلاغه بارها به این حقیقت پرداخته و صحنه‏هاى گوناگون امتحان را براى امّت ترسیم کرده است. از جمله در جایى مى‏فرماید که پیامبر خدا (ص) به من فرمود: «یا على! مردم به زودى با اموالشان امتحان خواهند شد و با مسلمانى خود بر خدا منّت خواهند گذاشت و تمنّاى رحمت الهى را داشته و از خشم الهى احساس ایمنى خواهند کرد، حرام‏هاى خدا را با شبهات دروغ و هواهاى نفسانى حلال خواهند شمرد، شراب را به اسم نبیذ، حرام و رشوه را به نام هدیه و ربا را به عنوان داد و ستد حلال خواهند شمرد». گفتم: یا رسول الله! این وضع را چگونه تأویل و تحلیل کنیم، آیا این، «ارتداد» است یا «فتنه»؟ حضرت فرمود: «فتنه».(11)


2 - آمیختگى حق و باطل‏

«شرایط فتنه»، شرایطى است که حق و باطل معلوم نباشد و دو گروه یا دو فرد یا دو جریان فکرى و سیاسى در مقابل هم قرار گیرند و معلوم نباشد که حق با کیست؟ توصیه حضرت امیر (ع) در چنین مواردى این است که انسان به گونه‏اى رفتار کند که نه از قدرت جسمى او و نه از موقعیت اجتماعى‏اش به سود باطل بهره‏بردارى نشود. تعبیر و تشبیه حضرت چنین است: «کن فى الفتنة کابن اللّبون، لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب؛(12) در فتنه، همچون بچه شتر باش که نه پشت محکمى دارد که بر آن سوار شوند و نه پستان پر شیرى دارد که او را بدوشند.»

این‏که در اوضاع فتنه‏آمیز باید خود را کنار کشید تا حق روشن گردد، آن‏گاه طرفدارى از حق کرد، یک تکلیف دینى است. بعضى‏ها در زمان امام على (ع) و در جریان جنگ صفّین، خود را از معرکه کنار کشیده بودند و على (ع) را یارى نمى‏کردند، به این بهانه که فتنه‏اى پیش آمده و ما نمى‏دانیم حق با کیست. این نشان دهنده ضعف بینش آنان است، چرا که وقتى یک طرف نزاع، امام معصوم است که پیامبر خدا (ص) درباره او فرمود: على با حق است و حق با على است و این دو از هم جدا نمى‏شوند،(13) و طرف دیگر معاویه است که خصومت دیرین آل امیّه با اسلام، در وجود او تجسّم یافته بود، بنابراین، شرایط فتنه نبود که کسانى خود را کنار بکشند و به اسم دورى جستن از فتنه، امام حق را تنها بگذارند.

فتنه جایى است که حق با باطل‏

جور با عدل، خدا با طاغوت‏

گردد آمیخته، آن‏گونه که مشکل بتوان باز شناخت‏

لیک در صحنه پیکار امام‏

با ستم پیشه و پیمان شکن و فاسقِ خارج از دین‏

حق، چنان روشن و بى‏ابهام است‏

همچو خورشید، به پیشانى روز

در چنین کوره افروخته از ظلمت و نور

خائن آن است که خود را به کنارى بکشد

چون که در صحنه درگیرى حق با باطل‏

بى‏طرف بودن در جمع تماشاچى‏ها

خود گناهى است بزرگ...(14)


آن‏چه فتنه را پیش مى‏آورد، به هم ریختن مرزهاى حق و باطل، هوس‏هاى عده‏اى در پوشش حق و وظیفه و نیز نقابِ حق زدن به چهره باطل و گمراهى است که جامعه‏اى را به اشتباه مى‏اندازد.

امیر مؤمنان على (ع) در نهج البلاغه، ریشه بروز این‏گونه «فتنه»ها را چنین ترسیم مى‏کند: «سرآغاز پیدایش فتنه‏ها، هواهاى نفس است که پیروى مى‏شود و احکام بدعت‏آمیزى است که در دین پدید مى‏آید؛ بدعت‏هایى که با کتاب خدا مخالف است، ولى عده‏اى بر سر آن‏ها بدون انگیزه دینى و خدایى، با یک‏دیگر هم‏بستگى پیدا مى‏کنند و در مقابل دیگران جبهه مى‏گیرند. اگر باطل از آمیختن به حق خالص باشد، ترسى بر حق طلبان نیست (چون باطل را مى‏شناسند) و اگر حق با باطل در نیامیزد، زبان معاندان از آن کوتاه مى‏شود. لیکن بخشى از حق و بخشى از باطل گرفته مى‏شود و به هم مخلوط مى‏گردد، در این حال است که شیطان بر دوستان خود مستولى و مسلّط مى‏شود، اما آنان که از سوى خدا، نیکى بر آنان رقم خورده و هدایت شده‏اند نجات مى‏یابند: «انّما بدءُ وقوع الفتن اهواء تُتّبع ...».(15)

در نزاع دو گروه مسلمان، به حکم آیه قرآن باید میان آنان آشتى داد. اگر یکى از آن دو گروه، تجاوز پیشه و اهل «بغى» باشد، باید با گروه یاغى و متجاوز جنگید تا به حکم خدا گردن نهد.(16)

شرایط فتنه تا وقتى است که حق یا باطل بودن یکى از دو طرفِ متخاصم روشن نباشد، یا در هر دو طرف حق و باطل به هم آمیخته باشند. آن‏چه در زمان حضرت على (ع) پیش آمد، از دید کوته بینانِ بى‏بصیرت، شرایط فتنه بود. اما در نگاه بصیران تیزبین و مؤمن و حجّت شناس، شرایطى بود که مى‏بایست در رکاب على (ع) با باطل جنگید. فتنه «خوارج نهروان» نیز همین‏گونه بود. عده‏اى فریفته ظاهر آراسته و پیشانى‏هاى پینه بسته و عبادت‏هاى ظاهرى آنان مى‏شدند و جنگیدن با آنان را روا نمى‏دانستند. اما تیز بینانِ با بصیرت مى‏دانستند که باید آن «فتنه» را ریشه کن ساخت. این بود که در رکاب امام، با نهروانیان جنگیدند و آنان را به هلاکت رساندند.

شهید مطهرى تحلیل عمیق و زیبایى از آن جریان باطل که نقاب حق به چهره زده بودند ارائه مى‏دهد و اقدام شجاعانه امیرالمؤمنین (ع) را در ریشه کن ساختن آن خشکه مقدّس‏هاى متحجّر و مغرور، مى‏ستاید و مى‏نویسد:

«على بر روى مردم این‏چنین ظاهر الصّلاح و آراسته، قیافه‏هاى حق به جانب، ژنده پوش و عبادت پیشه، شمشیر کشیده و همه را از دم شمشیر گذرانده است... از درس‏هاى بسیار آموزنده تاریخ تشیّع خصوصاً و جهان جهان اسلام عموماً همین داستان خوارج است. على خود به اهمیت و فوق العادگى کار خود از این جهت واقف است و آن را بازگو مى‏کند. مى‏گوید: ''فأنا فقات عین الفتنة...؛(17) من چشم این فتنه را در آوردم، غیر از من احدى جرأت چنین کارى را نداشت، پس از آن‏که موج دریاى تاریکى و شبهه ناکى آن بالا گرفته بود و ''هارىِ‏`` آن فزونى یافته بود.``.»(18)

آن‏جا هم که خوارج نهروان با شعار «لا حکم الا اللّه» به طغیان بر ضد حکومت علوى پرداختند، امام در ردّ آنان مى‏فرمود: «کلمة حقٍ یراد بها الباطل؛(19) این سخن حقى است که انگیزه باطل در پشت آن نهفته است». این یعنى همان فتنه؛ آمیختن حق به باطل به قصد فریب مردم.


3 - آشوب و هرج و مرج‏

کاربرد دیگر فتنه، در مورد بلواها و آشوب‏ها و هرج و مرج‏هایى است که میان مردم پیش مى‏آید و جان و مال و ناموس مردم به خطر مى‏افتد و امنیت و آسایش از آنان سلب مى‏گردد. به این معنا «فتنه‏انگیز» به کسى گفته مى‏شود که اختلاف و بلوا پیش آورد و با گفتن حرف‏ها یا انجام برخى کارها وحدت جامعه را به هم بریزد و نا امنى ایجاد کند. حتى گاهى ممکن است حرف حقى فتنه‏اى پدید آورد. سعدى گوید: «دروغ مصلحت‏آمیز، به ز راستِ فتنه‏انگیز».

قرآن کریم به مسلمانان دستور مى‏دهد با کافرانى که مسلمانان را از شهر و دیار خویش آواره ساختند مبارزه کنند و مى‏فرماید: «و الفتنة اشدّ من القتل؛(20) فتنه از کشتن شدیدتر است». در آیه‏اى دیگر ضمن دستور به مسلمانان براى جنگ با مشرکان حریم شکن که مسلمانان را از شهر و دیار خود بیرون کردند، مى‏فرماید: «و الفتنة اکبر من القتل؛(21) فتنه از کشتن بزرگ‏تر است.»

از توصیه‏هاى پیامبر خدا (ص) به امت این بود که: پس از من حوادث و قضایایى پیش خواهد آمد. پس هر کس بخواهد کار این امتِ متحد و منسجم را بر هم زند و تفرقه بیندازد، هر که باشد، گردن او را بزنید.(22) این حکم قاطع نشان مى‏دهد که فتنه انگیزى و بلوا افکنى، رشته همه امور را در هم مى‏ریزد و جامعه را به هرج و مرج مى‏کشاند و در شرایط نا امنى، هیچ قانونى را نمى‏شود اجرا کرد و کارهاى علمى و فرهنگى و عمرانى هم تعطیل مى‏شود.

این‏که توصیه شده «جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت»، اشاره به ضرورت مراقبت از زبان و حرف‏هاست که مفسده‏انگیز و فتنه خیز نباشد.

درباره سه معنایى که براى «فتنه» گفته شد، سخن بسیار است و شواهد تاریخى فراوان. سزاوار است که درباره این موضوع، کاوش بیشتر شود و نمونه‏هایى از هر یک در جامعه کنونى و تاریخ معاصر و زندگى روزمره، بررسى گردد.


محورهاى پژوهش‏

لطفاً فقط یکى از محورهاى زیر را انتخاب کرده و درباره آن مقاله بنویسید.

1 . چرا قرآن، اموال و اولاد را فتنه نامیده است؟

2 . مسلمانان در عصر پیامبر (ص) با چه موضوعات و مسائلى امتحان مى‏شدند؟

3 . جنگ و جهاد، چگونه براى امت اسلامى یک امتحان است؟

4 . امروز یک مسلمان در شرایط موجود، چگونه آزمایش مى‏شود؟

5 . وظیفه یک مسلمان در شرایط فتنه چیست؟

6 . در شرایط فتنه خیز، چگونه «حق» را مى‏توان شناخت؟

7 . فایده امتحان براى انسان چیست؟

8 . چرا خداوند، بندگان را آزمایش مى‏کند؟

9 . آثار و پیامدهاى فتنه انگیزى در جامعه.


منابع پژوهش‏

1 . قرآن کریم، تفسیر آیات مربوط به فتنه.

2 . تحقیق درباره واژه‏هاى فتنه، بلا، امتحان، اختبار، تمحیص، ابتلا در آیات و روایات.

3 . شهید مطهرى، جاذبه و دافعه على (ع).

4 . جواد محدّثى، امتحان، (از سرى کتاب‏هاى درس‏هایى از نهج البلاغه).

5 . سید قطب، تفسیر فى ظلال القرآن، ج 6، ذیل آیه امتحان و فتنه (سوره عنکبوت).

6 . رسول جعفریان، التقاط جدید در ایران.

7 . محسن آژینى، التقاط و تحجّر از دیدگاه شهید مطهرى.

8 . مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج 4 (بحث امتحان).

9 . سیدابوالقاسم حسینى، هدیه‏اى از دوست (نگاهى به مصائب و دشوارى‏ها).

10 . منابع مختلف تاریخى پیرامون جنگ جمل، نهروان و صفّین.


* * *

به ده مقاله از مجموع مقالات ارسالى مشترکان درباره دو موضوع ارائه شده (1 و 2) که بیشترین امتیاز را کسب نمایند، جوایز نفیسى به قید قرعه اهدا خواهد شد. در ضمن به تعدادى از بقیه مقالات پژوهشگران که معیارهاى مقاله‏نویسى در آنها بیشتر رعایت شده باشد، جوایزى اهدا خواهد گردید.

لطفاً قبل از تدوین مقاله، نکته‏هاى زیر را به دقت مطالعه فرمایید:

1 . براى علاقه‏مندان به تحقیق و مقاله‏نویسى، دو موضوع پژوهش در نظر گرفته شده است که مى‏توانید با توجه به استعداد، فرصت و توان علمى خویش، یکى از آن‏ها را به اختیار انتخاب کرده و مقاله بنویسید.

2 . تهیه و ارسال منابع معرفى شده، در توان ما نیست. شما مى‏توانید با مراجعه به کتاب‏خانه‏ها، دوستان و...، منابع مزبور و یا کتاب‏هاى مناسب دیگرى را تهیه کنید.

3 . لطفاً مقاله‏هاى خود را با خط خوانا و حتماً بر روى یک طرف کاغذ بنویسید.

4 . براى سهولت در ارزیابى مقاله، پاورقى‏هاى هر صفحه را در پایین همان صفحه یادداشت نمایید.

5 . در صورتى که نوشته ارسالى صرفاً رونویسى از منابع باشد، امتیازى نخواهد داشت.

6 . مقاله‏هایى که خارج از موضوعات پیشنهادى مجله باشد، در مسابقه شرکت داده نمى‏شود.

7 . مطالب اقتباس شده از دیگران را حتماً با مشخصات کامل بیاورید، در غیر این صورت از امتیاز مقاله کاسته خواهد شد.

مراحل و نحوه تدوین پژوهش:

1 . ابتدا منابع معرفى شده یا منابع دیگر را مطالعه کرده و مطالب مورد نیاز را در برگه‏هاى جداگانه‏اى یادداشت کنید (فیش بردارى).

2 . آن‏گاه یادداشت‏ها را با توجه به اصول نگارش مقاله، رده‏بندى و تنظیم نمایید.

3 . سپس مطالب آماده شده را تکمیل کنید. تجزیه و تحلیل، استدلال، نقد و پرورش مطالب در این قسمت انجام مى‏شود.

4 . پس از تکمیل مطالب، آن‏ها را به صورت یک نوشته منسجم درآورید. دقت کنید هر بحثى باید در جاى‏گاه مخصوص خود قرار گیرد.

5 . نوشته تنظیم شده را چندین بار مطالعه و بازنگرى کرده و خطاهاى نگارشى احتمالى را برطرف و سپس آن را پاک‏نویس کنید.


ردیف معیارهاى ارزیابى پژوهش معیارهاى ارزیابى پژوهش امتیاز

1 عنوان بندى دقیق بحث با ترتیبى منطقى 2

2 تمرکز در موضوع بحث و منحرف نشدن از آن 1

3 3 بیان مستدل و علمى مطالب 1

4 تجزیه و تحلیل علمى و پرورش معانى 1

5 بهره‏گیرى از حکمت و داستان، شعر، مثال و... 1

6 توازن حجم مطالب در محورهاى مختلف بحث 1

7 مطابق با واقع بودن مطالب و دقت در ارائه صحیح آن‏ها 1

8 استفاده به جا از آیات و احادیث و صحیح نوشتن آن‏ها 1

9 سادگى و روانى قلم 1

10 تناسب سبک نوشتارى مقاله با موضوع 1

11 رعایت عفت قلم و ادب اسلامى و پرهیز از عبارات زاید و نادرست 1

12 نوآورى در ارائه مطالب و شیوه نگارش 1

13 بهره‏گیرى از منابع معتبر، ذکر آدرس دقیق مطالب و نقل قول‏ها 1

14 استفاده از معلومات شخصى در تدوین مقاله 2

15 رعایت اصول نگارش، علائم سجاوندى و تنظیم فنى پاورقى‏ها 1

16 در حد یک مقاله بودن (حداقل پنج صفحه A4) 1

17 نوشتن بر یک طرف کاغذ، رعایت فاصله بین سطرها و خوانا بودن 1

18 نتیجه‏گیرى از بحث 1

* جمع کل 20

پی نوشت ها:

1) راغب اصفهانى، مفردات، واژه «فتن».

2) شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ج 2، واژه «فتن».

3) عنکبوت (29) آیه 2 و 3.

4) توبه (9) آیه 126. گرچه نزول این آیه را درباره منافقان دانسته‏اند.

5) انبیاء (21) آیه 35.

6) قمر (54) آیه 27.

7) مثل: اعراف، آیات 73 و 77؛ هود، آیه 64؛ اسراء، آیه 59؛ شعراء، آیه 155؛ شمس، آیه 13.

8) اعراف (7) آیه 163. آیات دیگرى که به موضوع اصحاب سبت اشاره مى‏کند عبارت است از: نساء، آیه 154؛ نحل، آیه 124؛ بقره، آیه 65.

9) طه (20) آیات 90 - 85. نیز در این مورد ر.ک: بقره، آیات 51، 54 و 92؛ نساء، آیه 153؛ اعراف آیه 152 - 148.

10) صبحى صالح، نهج البلاغه، حکمت 93.

11) همان، خطبه 156، ص 220.

12) همان، حکمت 1.

13) على مع الحق و الحق مع على...»؛ احقاق الحق‏ج 5، ص 623.

14) از نویسنده، برگ و بار، ص 258.

15) صبحى صالح، نهج البلاغه، خطبه 50.

16) حجرات (49) آیه 9.

17) نهج البلاغه، خطبه 92.

18) شهید مطهرى، جاذبه و دافعه على (ع)، ص 154.

19) نهج البلاغه، خطبه 40.

20) بقره (2) آیه 191.

21) همان، آیه 217.

22) علامه امینى، الغدیر، ج 10، ص 28.