یادداشت اختصاصی/ اسدالله بادامچیان
فتنه ۸۸ نتیجه بینش اصلاحطلبی و ۹ دی نتیجه بینش اسلام ناب بود
کارگردانان مفتون و بازیخورده فتنه ۸۸، موسوی و کروبی و عناصر همراه آنان «اصحاب فتنه» هستند و جرائم آنها کاملا مشخص است و در صورت محاکمه بر اساس این جرایم، مجازات آنها کمتر از اعدام نیست و این را هر حقوقدان و قاضی میداند.
اسدالله بادامچیان عضو شورای مرکزی حزب موتلفه به مناسبت یومالله 9 دی یادداشتی با عنوان «فتنه 88 نتیجه بینش اصلاحطلبی و 9 دی نتیجه بینش اسلام ناب» در اختیار خبرگزاری فارس قرار داد و در آن به بررسی زمینههای فتنه 88 پرداخت.
متن کامل این یادداشت در ادامه میآید:
چرا فتنه 88 در ایران پدید آمد؟
باید دید پدیدآورندگان و مجریان آن چه کسانی بودند؟ و چه جریان آن را پدید آورد؟ اساس فتنه را آمریکا و انگلیس و صهیونیستها طراحی کردند.
مسئول و کارگردان آن طبق اطلاعات واصله دیک چنی سیاستمدار کهنهکار را از مردان خاکستری آمریکا بود و عامل اجرایی آن خانم الیزابت دیکچینی بود که به یکی از کشورهای خلیج فارس در دوران فتنه آمده و آن را از نزدیک مدیریت میکرد.
جریان اصلاحطلبی و انواع آن
عوامل فتنه در ایران، عوامل جریان اصلاحطلبی و لیبرالی با همکاری همه جریانهای مسئلهدار بودند؛ جریان اصلاحطلبی را باید با اصلاحطلبان تفاوت گذاشت.
اصلاحطلبان باهر تفکر و بینش بخشی از شهروندان ایران هستند که حقوق شهروندی آنها در حد خودشان به جای خود باقی است.
آنها همه نوع نشریه - روزنامه- مجله و رسانهها را دارند و به چندین نوع تفکرات و منافع متفاوت تقسیم میشوند.
از نوع تندرو و افراطی تا آرام و تفریطی، تا به قول خودشان معتدل، از افراد مذهبی تا افراد غیرمعتقد به امور دینی، همه جور در این جریان حضور دارند اما جریان اصلاحطلبی یا جریان اصلاحات یک جریان وارداتی است و بر سه قسم است.
1- جریان اصلاح طلبی غربگرا که منشاء و نگاه و بینش آن به غرب است و تفکر غربی دارد و فرهنگ غربی بر همه افکار و زندگی و سیاست و اقصتاد او غلبه دارد و سرچشمه آن از انقلاب فرانسه و اصلاحات و جامعه مدنی بر اساس عرف بشری میباشد.
2- جریان چپ که معمولا و اکثرا چپ غربی است و درصدی هم چپ سوسیالیست یا کمونیست است.
3- جریانی که دارای ابهام در تفکر و بینش و امور جاری کشور است و در واقع آن را میشود (اصلاحطلبی سرگردان) نامید.
از مشروطه تاکنون جریان اصلاحطلبی و اصلاحات، همواره ابزار غرب و شرق بوده است. در مشروطه، روشنفکران غربی مانند تقیزاده و امثال او و چپی مانند فتحعلی آخوندزاده و با عنوان «اصلاحات» علیه اسلام و فرهنگ مستقل ایران، و روحانیت موضعگیری کرده و خواستهاند با تشکلهای مخفی و علنی، نظام ایران را یا کاملا غربی و نوکر غربیها بدارند یا نظام کمونیستی و تابع شوروی سابق یا چین کمونیست را در ایران بر سر کار بیاورند.
خیانت روشنفکران را آل احمد با زبان روشنفکری در کتاب خویش آورده است. رضاخان که مزدور انگلیس بود، برنامههای مزدوری انگلیس را با عنوان «اصلاحات» انجام داده است.
محمدرضا شاه، اصلاحات آمریکایی خود را «اصلاحات همایونی» نامیده بود.
کسروی اسلام ستیزی خود را با عنوان (اصلاحات دینی و پاکدینی) انجام داده است لذا این جریان اصلاحات و اصلاحطلبی یک جریان وابسته غربی و درصدی چپ بوده و همواره ابزار سوءاستفاده استعمار غرب و استعمار سرخ بوده است.
امام در انقلاب اسلامی استراتژی نه غربی، نه شرقی، جمهوری اسلامی را مطرح فرمود ملت و مردم ما آن را یافتند و باورمند شدند و تحت رهبری امام و ولی فقیه هرآنچه التقاطی و انحرافی و چپی و راستی و غربی و شرقی بود کنار زدند. لذا همه گروهها و چهرههایی که در خط خالص امام و اسلام ناب، و در خط ولایت نبوده و نیستند کنار گذاشته و کنار میگذارد. متاسفانه جریان اصلاحطلبی در نظام جمهوری اسلامی، کوشیده است خود را آنچنان نمایاند که آنگونه نیست.
جریان چپ، مثل حزب توده، کمونیستهای دیگر در آغاز نظام جمهوری اسلامی خود را تابع امام دانستند ملیگراها - لیبرالها- منافقین و گروههای التقاطی همه مردم را فریب دادند که ما در خط امام هستیم در حالی که خط امام یک خط است، بزرگراه چند خطه نیست و هر شخص یا گروهی در خط خودش برود و باز ادعا کند در خط امام است.
همین ادعاها باعث شده که بخشی از مردم در هر دوران با آنان همراه شوند و بعد که حقیقت را یافتند جدا شده و آنها منزوی گردند.
بنی صدر _ قطبزاده- منافقین - جبهه ملی و لیبرالها همه با اعلام پذیرش امام، موقعیت یافتند و بعد که به علت بینش جریانی خویش نتوانستند در موقعیت خود بمانند به مقابله با امام خمینی و سپس با امام خامنه ای، افتادند، و پس از آنکه مردم متوجه شدند که با بیان در ادعاهای خود صادق نیستند و در خط ولایت نیستند، به صورت مخالفان نظام یا به قول خودشان اپوزیسیون نظام درآمدند و گاه خود را منتقدین نظام نامیدند اما در اصل یک جریان است که با خط امام و قانون اساسی و اصول انقلاب اسلامی انطباق ندارد.
به نظر میرسد اگر اصلاحطلبان در مجموعه شهروندان، متوجه این واقعیتها شوند یا در اصلاح اصلاحطلبان کوشش خواهند کرد و یا آن را ترک میکنند.
فتنه 88
ملت شاهد دو شکل کاری بود.
1- اصلاحطلبان که میرحسین موسوی را نامزد کردند، او در دفتر تبلیغاتی خود عکس خویش را همراه با امام و رهبری چاپ کرد.
در سایه مدارای نظام، او واجد صلاحیت برای شرکت در انتخابات از طرف شورای محترم نگهبان شناخته شد در حالیکه او اگر رجل سیاسی باشد، رجل مذهبی به حساب نمیآید.
با این همه انتخابات برگزار شد و چند میلیون نفر از مردم با توصیه اینکه او نخستوزیر دوران دفاع مقدس بوده و امام در مواردی دیگر از او حمایت کردهاند به وی رای دادند.
اما در جریان انتخابات، عوامل نزدیک دستاوردهایی را از او دیدند که زنان و مردان با لباسهای نامناسب و شعارهای آنچنانی و حرکات آن چنینی، فعال شدهاند، و تبلیغات، روال طبیعی را طی نمیکند.
پس از انتخابات به جای آنکه آنها تابع اعلام نتیجه توسط شورای نگهبان، که مرجع قانونی بر اساس قانون اساسی است شوند، و به جای اعتراض کتبی و طبق موازین قانونی، به خیابان ریختند تظاهرات کردند و عدهای هم به اغتشاش رو آوردند.
تظاهرات غیرقانونی آنها زمینهای شد برای آشکار شدن مقاصد اصلی و خواستههای پشت پرده آنان که البته هماهنگی با خواستههای آمریکا و انگلیس داشت.
شعار نه غزه، نه لبنان، شعار علیه مقدسات اسلام، جسارت به امام رحمةاله علیه، شکستن شیشههای خانه مردم و آتش زدنها، و درگیریهای شبیه انقلابهای رنگی غربی و بیتوجهی به همه قوانین و مقررات، و بالاتر از همه حرکات ضدعاشورایی آنها در روز عاشورا مردم را بیدار کرد.
رهنمودهای ولی امر مسلمین درباره فتنه و روشنگریها و مشاهده اعمال و رفتار این جریان، مردم را در اعتقاد خویش راسخ کرد که ماورای انتخابات برنامهای علیه نظام و استقلال و جمهوری اسلامی و اصول اسلامی به ویژه اصل ولایت فقیه در کار اجراست.
آنها اصل فتنه را که در فضای غبارآلود ایجاد شده برای عدم شناخت صحیح فتنه، شناختند و متوجه شدند که باید با تدبیر و قاطعیت وارد صحنه شوند به گونهای که همه امیدهای کاذب دشمنان را به باد دهند قانونشکنان فتنهگر را به جای خود بنشانند، و آنها را مایوس شدند.
مردم متوجه شدند که دشمن میخواهد در بین آنها شکاف بیندازد. عدهای طرفدار این و عدهای طرفدار آن، و درگیریها به تضعیف نظام بینجامد از این رو پس از انتخاب آگاهانه و آزادانه و روشنگرانه خویش، با قاطعیت در نهم دی به صحنه آمدند و باز دو رکن انقلاب و نظام اسلامی یعنی جمهوریت مردم و اسلامیت عاشورایی قاطعانه به همه بازیهای سیاسی و توطئهها پایان داد و در روز نهم دی حضور میلیون مردم در سراسر کشور، اثبات کرد که ایران بیشه شیرمردان و شیرزنان عاشورایی حسینی است و فتنه شکست خورد و دیک چنی طبق اطلاعات واصله توبیخ گردید.
فتنه یک امتحان و محک
اکنون آن فتنه یک امتحان و محک برای شناخت ملت از افراد و جریانها شده است.
کارگردانان مفتون و بازیخورده فتنه 88، یعنی میرحسین موسوی و کروبی و عناصر همراه آنان «اصحاب فتنه» هستند. جرائم آنها کاملا مشخص است و در صورت محاکمه بر اساس این جرایم، مجازات آنها کمتر از اعدام نیست و این را هر حقوقدان و قاضی میداند. اما نظام با آنها به مسامحت رفتار کرده است و چون احتمال میرود استکبار آنها را ترور نموده به پای نظام جمهوری اسلامی بگذارند، جهت حفظ آنها، مراقبت از آنان دارد که به غلط (حصر) گفته میشود.
در واقع الان حرفهای این دو نفر را همه همسازهای با آنان، در جامعه میگویند و اگر آنها حرف بزنند چیزی بیشتر از سخنان اینها نخواهند گفت.
آنچه مهم است این است که امروز کسی را که دولت برای مجلس و نمایندگان ملت برای وزارت معرفی میکند، در برابر این سوال قرار میگیرد که موضع او در مقابل فتنه و سران فته و ساکتین فتنه چیست؟
اگر آنها در این آزمون موفق نشوند و نخواهند با کنایه و اشاره از کنار آن بگذرند تشخیص داده میشود که آنها در امتحان فتنه رفوزه شدهاند!
فتنه ابزار روشنفکری
فتنه 88، موجب شده که در سایه روشنگریهای منطقی و مستدل، بیداری ملت به ویژه نسل جوان ما روز به روز افزایش یابد و این همان روشی است که رهبر اندیشمند فرمودهاند. «فتنهها را باید با روشنگری خاموش کرد زیرا هرجا روشنگری باشد دست فتنهانگیز کوتاه میشود».
اکنون مدارای با اصلاحطلبان، موجب شده است که در مناظرهها و میزگردها، سخنان طرفداران اصلاحطلبی مطرح میشود و چون با همه ارزشها و اصول نظام و اصول استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی مغایرت دارد سخنان آنها بیاعتبار میشود و مردم به ویژه نسل جوان در دانشگاهها، بیشتر و بهتر با حقایقی روبرو شده و انتخاب آگاهانه آنها صحیحتر انجام میگیرد
این همان روش مدبرانه نظام جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه است که با بیداری و آگاهی مردم و شناخت صحیح، فتنههای بنیصدر و لیبرالها، و منافقین و کمونیستها، و التقاطیها و انحرافیها را به بنبست میبرند و حضور سیلآسای ملت و بیداری یافتهها، جریانهای انحرافی و وابسته، و یا التقاطی را منزوی مینماید؛ برنامهای که حضرت موسی (ع) درباره سامری انجام داد.