اغتشاشات ۸۸ و امید اصلاحات به استراتژی فشار از پایین، چانه زنی از بالا

ابراهیم یزدی، سردمدار گروهک غیر قانونی نهضت آزادی در جلسه‌ی اصلاح طلبان درباره علت شکست این تئوری در دوره اصلاحات گفت: زمان اصلاحات اهرم فشار از پایین را نداشتیم اما جنبش سبز این امکان را برای ما فراهم کرده که بتوانیم فشار را وارد کنیم و بعد عده ای از بالا به چانه زنی و امتیازگیری بپردازند.

سعید حجاریان در اوایل دوران اصلاحات در شرایطی ایده استراتژی فشار از پایین، چانه زنی از بالا را ارائه کرد که جریان اصلاح طلب از حیث نتیجه بخش بودن اقدامات خود عمیقا دچار سرخوردگی شده بود. پروژه ها یکی بعد از دیگری شکست می خورد و تکرار شکست ها این سوال را بوجود آورده بود که آیا راه موثرتری برای فشار آوردن به نظام وجود دارد؟

حجاریان با طرح این ایده سعی کرد به اصلاح طلبان بفهماند که اگر درصدد امتیازگیری از نظام هستند اولا باید چانه زن هایی ماهر و قدرتمند در سطوح بالای نظام داشته باشند که راه و رسم مذاکره و تهدید در مقابل سران نظام را بشناسند و ثانیا یک بدنه اجتماعی فعال برای خود ایجاد کنند که فشار اجتماعی لازم برای مهیا شدن شرایط چانه زنی و امتیازخواهی سران جریان را فراهم کند. به دلایلی که اینجا جای بحث آن نیست، اصلاح طلبان در اجرای موفق این پروژه در آن دوران ناکام ماندند.

جریان اصلاحات در سال های ۸۳ و ۸۴ با بحران هایی مواجه شد که ساختمان این استراتژی را تقریبا به طور کامل تخریب کرد. از یک سو اختلافات درونی اصلاح طلبان با یکدیگر به حدی رسیده بود که محمد خاتمی به عنوان «رهبر مفروض» این جریان دیگر حتی در بین دوستان خود هم اعتبار نداشت. حجاریان همان ایام تاکید کرد خاتمی سیاستمدار نیست در حالی که خود او هم مدتی قبل از آن خویش را تدارکاتچی خوانده بود. نتیجه این شد که اصلاح طلبان به خوبی دریافتند اگر هم بنا باشد در سطح بالای نظام چانه زنی صورت بگیرد خاتمی مرد این کار نیست و نتیجه گرفتند باید روی چهره هایی قدرتمندتر سرمایه گذاری کرد.

از طرف دیگر، در آن سال ها این حقیقت هم آشکار شد که اصلاح طلبان حتی اگر چانه زن هایی قدرتمند بودند باز هم نمی توانستند در مقابل نظام کاری از پیش ببرند چرا که سرمایه اجتماعی را که باید به عنوان پشتوانه چانه زنی عمل می کرد از دست داده بودند و امیدی هم به احیای آن نبود. از دست رفتن سرمایه اجتماعی جریان اصلاحات و ناامیدی عمیق مردم از سران این جریان دو جا خود را به خوبی نشان داد. یکی آن وقت که جمعی از نمایندگان مجلس ششم در روزهای واپسین عمر آن مجلس دست به تحصن و استعفا زدند اما به تعبیر خودشان خیلی زود فهمیدند اگر به جای ساختمان مجلس وسط میدان توپخانه هم تحصن می کردند کسی از مردم به آنها اعتنا نمی کرد. نمونه دوم در متن انتخابات سال ۸۴ آشکار شد، جایی که اصلاح طلبان با رادیکال ترین چهره ها و شعارهای خود به میدان آمدند اما کاندیدای اختصاصی آنها که فکر می کردند بی برو برگرد انتخابات را خواهد برد رایی آورد که حالا اصلاح طلبان حتی یادآوری آن را هم باعث خجالت می دانند.

یک بازاندیشی دوباره در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم نشان می دهد بخشی از جریان اصلاح طلب در واقع هدفی جز سرپا کردن دوباره این ایده کهنه از طریق ترمیم «راس» و «بدنه» آن نداشته است.

روزنامه رسالت هم در همان حوالی در مطلبی در اینباره به پیشنهاد دوباره این راهکار برای اصلاح طلبان توسط معاندان نظام اشاره کرد و نوشت: شنیده شده ابراهیم یزدی که سردمداری گروهک غیر قانونی نهضت آزادی را بر عهده دارد اخیرا در جلسه ای که تعدادی از اصلاح طلبان سرشناس در آن حضور داشتند گفته است جنبش سبز در شرایط بسیار بدی به سرمی برد و من برای تقویت این جریان مکاتباتی با موسوی، کروبی و خاتمی داشته و کارهایی را که اینها باید برای تقویت جنبش سبز انجام دهند را به آنها تذکر داده ام.

این روزنامه افزود:وی در پاسخ به سوالات حاضرین درباره محتوای نامه های خود به سران فتنه گفت: یکی از مواردی که به این آقایان گفته ام این است که شعار فشار از پایین و چانه زنی از بالا را باید زنده کنیم.

یزدی درباره علت شکست این تئوری در دوره اصلاحات گفت: زمان اصلاحات اهرم فشار از پایین را نداشتیم اما جنبش سبز این امکان را برای ما فراهم کرده که بتوانیم فشار را وارد کنیم و بعد عده ای از بالا به چانه زنی و امتیازگیری بپردازند.