شعر/مردم شهر همه حضرت عمار شدند/با بصیرت همه با روح خدا یار شدند

سروده مهرشاد شیخ محمدی شاعر خوش ذوق دره شهری به مناسبت حماسه مردمی 9 دی منتشر شد.

 

آتش افتاد در این مزرعه وسوخت دلم

سوختن را هم از این حادثه آموخت دلم

سوختم تاکه بفهمیم ولی معیار است

در هیاهوی جمل باز علی (ع) معیار است

دیدم آنروز که یاران ولی کج رفتند

کربلا بود ولی باز سوی حج رفتند

جنگ دین بود که از رفتن از اردو گفتند

حق عیان بود ولی باز دو پهلو گفتند

عاقبت شر شده ها غائله برپا کردند

سامری خواه شده پشت به موسی کردند

باز قرآن به سر نیزه و ما حیرانیم

باز تردید که از قافله جا می مانیم

عمروعاص آمد و با جهل ابوموسی ها

تاکه تحمیل کند ننگ حکمیت را

فتنه آغاز شد و شهر غبار آلوده

شهر از این همه تردید چنین فرسوده

هرکجا مینگری پینه به پیشانی ها

وای ازاین همه حیرانی و حیرانی ها

عرب بادیه ار شک بکند حق دارد

وا مصیبت که صحابی پای کج بگذارد

فتنه یعنی به غدیرآفت شک پاشیدن

بر بنی ساعده ی زخم نمک پاشیدن

ثروت و سابقه و ساده دلی یار شدند

دست در دست هم آماده پیکار شدند

طلحه در طلحه نشستندو جمل هی کردند

راه پیمان شکنی؛مکر و جفا طی کردند

همه آماده که کوفی صفت و خوار شویم

یا که در ننگ بنی ساعده تکرار شویم

غافل از اینکه در این شهر شهادت جاری است

در رگ غیرت این شهر رشادت جاری است

نگذارید علی یکه و بی یار شود

نگذارید بنی ساعده تکرار شود

ناگهان شور حسینی به دل شهر افتاد

و بساط همه فتنه گران داد به باد

مردم شهر همه حضرت عمار شدند

با بصیرت همه با روح خدا یار شدند

این که کوفی نشدی لطف الهی باشد

این حماسه زما کار خدایی باشد

نه دی رفت ولی شور شهادت باقی است

نه دی رفت ولی ره ولایت باقی است